سفارش تبلیغ
صبا ویژن

































دانلود و نقد کتاب

همگون بودن و استفاده آسان از بی‌نهایت امکان موجود در سیستم‌عامل جدید شرکت مایکروسافت، به پرسش اصلی متخصصان عرصه رایانه تبدیل شده است.

 

 

به گزارش پایگاه اینترنتی زد.دی نت، متخصصان علوم رایانه و برنامه‌نویسی با توجه به اخباری که درباره امکانات فراوان ویندوز 8، به عنوان محصول آتی شرکت مایکروسافت منتشر شده است، این پرسش را طرح کرده‌اند که مایکروسافت چه راهکاری را برای همگون کار کردن تمام این امکانات با یکدیگر اندیشیده است؟

بر اساس اخبار و گمانه‌زنی‌های موجود، ویندوز 8 از تمام ظرفیت‌های هوش مصنوعی به کار گرفته شده در ویندوز موبایل 7 و همچنین کنسول بازی Xbox و کنترل‌گر کینکت برخوردار است که به عنوان یک خبر بسیار مهیج برای علاقه‌مندان عرصه فناوری و علوم رایانه به‌شمار می‌رود؛ اما این هیجان در بین علاقه‌مندان یک پرسش بزرگ درباره چگونگی انسجام این امکانات نیز به وجود آورده است و در حال حاضر بسیاری از این افراد نسبت به صحت و سقم این اخبار با دید شک و تردید می‌نگرند.

البته کارشناسان رایانه اعتقاد دارند که نباید به اخباری که درباره ویندوز 8 در فضای اینترنت منتشر می‌شود خیلی مطمئن بود و باید در انتظار محصول نهایی مایکروسافت ماند تا نسبت به امکانات ویندوز جدید اطمینان پیدا کرد.

از دیگر گمانه‌زنی‌هایی که درباره ویندوز 8 وجود دارد، استفاده حداکثر از تکنولوژی کنسول Xbox و حسگر کینکت است که اگر واقعیت داشته باشد، رویای استفاده از رایانه بدون نیاز به صفحه کلید و موس میسر می‌شود. همچنین شایعه‌هایی درباره قرار گرفتن یک نوار ابزاری از قابلیت‌های نرم افزار آفیس وجود دارد که با استفاده از آن، آفیس تبدیل به یک نرم افزار هوشمند خواهد شد که کار را برای کاربران بسیار آسان و سهل خواهد کرد.

بر اساس این گزارش، اخبار و حتی شایعه‌های بسیاری درباره ویژگی‌های ویندوز 8 در فضای مجازی منتشر شده است که استیو بالمر، مدیر اجرایی مایکروسافت و دیگر اعضای این شرکت هیچ‌گونه اظهارنظری درباره این اخبار نکرده و هیچ کدام از آن ها را تایید و یا تکذیب نکرده‌اند تا علاقه‌مندان خود را در حالت انتظار باقی نگه دارند.


نوشته شده در سه شنبه 90/1/16ساعت 5:5 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |

چندیست بر آن شدم مقاله ای در زمینه شعر نو بنویسم.. اما گستردگی موضوعات باعث شد به ذکر خلاصه ای از مهمترین سرفصل ها اکتفا کنم.. و مخاطبان خود را کسانی قرار دهم که شعر نو می سرایند.. نه برای تفنن که اگر چنین باشد صرفا یادداشت های شخصی ست و جای آن دفتر خاطراتشان است . اما اگر قصدشان جذب مخاطب است و هدف والاتری را در سر می پرورانند پیشنهاد میکنم این مطلب را مطالعه کنند.. ادبیات به دلیل پیوندی که با عواطف دارد از حوزه تخصص خود دور مانده و بسیار طبع آزمایان پا به این میدان میگذارند و دیر یا زود از یادها می روند. نوابغ این عرصه به پشتوانه آموزه های علمی خود فراتر از زمان رفته اند و دست به نو آوری و ایجاد سبک زده اند.. که بحث درباره سبک خود حدیث مفصلی ست
قصد بنده از این مقاله یادآوری پیش زمینه علمی ست که یک شاعر باید آنها را بداند چراکه الفبای شعر محسوب می شود و اگر کسی بدون دانستن این بدیهیات دست به سرودن میزند بهتر است دست نگه دارد. شعر نو سرودن از دیدگاهی سطحی بسیار آسان به نظر می رسد. چرا که شاعر دغدغه وزن و قافیه را ندارد.
شاعرانی که شعر نو می سرایید آیا با وزن عروضی شعر فارسی آشنا هستید.. اگر شما فکر می کنید شعر نو رهاورد روابط ایران با کشورهای اروپایی ست و سرمشق آن ترجمه های متون غربی ست که از زمان مشروطه آغاز شده حق با شماست و بدون آشنایی با عروض فارسی شعر بگویید
آیا می دانید پیش از نیما هم شعر نو سروده می شد مانند بانو شمس کسمایی
کنم قافیه‌ها را پس و پیش تا شوم نابغه دوره خویش (ایرج میرزا)
اما آنچه ما به نام شعر نیمایی میشناسیم حاصل تطور شعر فارسی در طی قرن هاست.. شعر نو ادامه شعر کلاسیک است و محصول زمان ماست
شعر نیمایی وزن و قافیه دارد .. در یک بحر سروده می شود و هر پاره از شعر در حکم مصرع محسوب می شود
وزن هجایی در آن رعایت می شود
به شعر زیر نگاه کنید:
می تراود مهتاب- {می درخشد شبتاب} (فاعلاتن فعلن ) نیست یک دم شکند خواب به چشم کس ولیک ( فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن) غم این خفته چند ( فعلاتن فعلن) خواب در چشم ترم می شکند(فاعلاتن فعلاتن فعلن)
از دیگر عوامل ایجاد موسیقی لفظی استعمال واج آرایی، تکرار، اشتقاق ، و... می باشد
به سایت جالبی برخوردم که با ارائه نرم افزاری وزن شعر را به شما می دهد:
http://www.prosody.ir/index.php?option=com_wrapper&view=wrapper&Itemid=29
شعر خود را با این معیار بسنجید آیا موسیقی عروض در آن رعایت می شود؟
اگر با عروض و قافیه آشنا نیستید حتما آن را یاد بگیرید. کتاب -" آشنایی با عروض و قافیه " دکتر سیروس شمیسا - می تواند به شما کمک کند.
لینک زیر آموزش مختصری از این کتاب است
http://jump.fm/YPYNO
http://www.2shared.com/file/12557938/251255c6/Arooz_Va_Ghafieeh_Masoodi_Far_.html
اصلی ترین عامل شعر ، و وجه تمایز آن با نثر را خیال می نامند..
خیال کلام را تصویر گونه می کند
دکتر شفیعی کدکنی می گوید:
شعر گره خوردگی عاطفه و تخیل است که در زبان آهنگین شکلگرفته باشد."
"شعر فشرده ترین ساخت کلامی است".
یعنی شعر طوری است که وقتی شاعری شعرش را می سراید، کس دیگر نمی تواند آن را ادامهدهد
تصویر سازی .. ایجاز ...استعاره ها و کنایات..ایهام.. استفاده بجا از مجاز ها..تضاد جناس.. و بسیاری صنایع دیگر از لوازم لاینفک شاعر است..و در زیبا سازی کلام نقش اساسی دارند. شاعر نباید کلام را خام و نپرداخته ارائه دهد.. گاهی فکر می کنیم استفاده از کلماتی ثقیل یا کلماتی که در زندگی روزمره کمتر به کار میرود نوشته ما را تبدیل به شعر میکند. شاعر باید ذهن مخاطب را درگیر کند و به او نیز اجازه دریافت دهد چراکه همین کنکاش و کشف است که لذت را در مخاطب ایجاد میکند.
با صنایع ادبی آشنا شوید که در مقوله های : بدیع ، بیان ، معانی می گنجند.
مرز بین شعر نو و نثر بسیار ظریف و حساس است و به سادگی شاعر دچار لغزش می شود
اگر شعر شما فاقد موسیقی و صنایع ادبی ست اطلاق واژه شعر بر آن صحیح نیست
در ادبیات کلمه مترادف وجود ندارد و هر کلمه بار معنایی خود را دارد. شاعر در گزینش کلمه هدف خاصی را دنبال میکند
سعی کنید به شعر خود پیکره بدهید.. خاطرات خصوصی شما شعرتان را دارای تاریخ مصرف می کند و مخاطبانتان را محدود.. فراتر از مرز شخصی خود بیندیشید
خود را نقد کنید و شعر هایتان را شرح دهید آیا اثر شما این قابلیت را دارد.. برای رسیدن به نو آوری ابتدا تقلید کنید..
ما سبک شاعرانی چون اخوان ثالث.. سهراب سپهری .. شاملو .. را به ترتیب با بزرگانی چون سعدی و فردوسی... حافظ... خاقانی مقایسه میکنیم
آیا می توانید سبک شعر خود را بیابید؟ آنچه بنیادی ندارد فرو خواهد ریخت.. اگر در خود این ذوق هنری را یافته اید استعدادتان را به راه صحیح هدایت کنید... دانستن فنون ادبیات از مستلزمات کار شماست.
آنچه ازان سخن به میان رفت شعر در معنای قالب نیمایی بود .. شعر نو به شاخه های متعدد تقسیم شده.. که اصلی ترین آن: شعر آزاد : همان شعر نیمایی ست که تعریف آن گفته شد .. مانند سبک شاعرانی چون : نیما، فروغ فرخزاد، اخوان ثالث،سهراب سپهری
شعر سپید : شعری که وزن ندارد و کلام از موسیقی طبیعی برخوردار است .. وکلامی مخیل است : یکه تاز این قالب که موفق بوده احمد شاملو ست
و موج نو : نام موج نو را شخصی به نام فریدون رهنما با وام گرفتن از سینمای نوی فرانسه بر این گونه شعری نهاد ..اغلب هواداران این شعر مبتنی بر فلسفه هنر برای هنر تاکید دارند.. شعری بی وزن و موسیقی ولی مخیل با ابهامات و پیچیدگی های مخصوص به خود.. این قالب زیاد مورد توجه قرار نگرفت. تنها احمد رضا احمدی را می توان نام برد که با سرایش "طرح" تاثیر فراوانی داشت. نقطه آغاز این نوع شعر فردی به نام تندرکیا بود با انتشار بیانیه ای با عنوان " جنبش ادبی شاهین" .

منبع : وبلاگ تخصصی زبان و ادبیات فارسی

نوشته شده در یکشنبه 90/1/14ساعت 10:28 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |

در ایران باستان همیشه مقام زن و مرد برابر و در کنار هم ذکرشده است، حتی گروهی از ایزدان مانند آناهیتا زن هستند و در میان امشاسپندان، امرداد و خرداد و سپندارمذ، که صفات اهورامزدا است زن میباشند.

وآنچه در اوستا آمده است همه نشانه ای از همسنگی زن و مرد است، در فروردین یشت چنین آورده شده: اینک فروهر همه مردان و زنان پاک را می ستائیم آنان که روان هایشان در خور ستایش و فروهرهایشان شایسته است اینک فروهر همه مردان و زنان پاکدین را می ستائیم.


در زمان شاهنشاهی هخامنشیان، براساس لوح های گلی تخت جمشید زنان هم دوش مردان در ساختن کاخ های شاهان هخامنشی دست داشتند و دستمزد برابر دریافت می نمودند، پیشه بیشتر زنان در دوره هخامنشیان صیقل دادن نهائی سنگ نگاره ها و همچنین دوخت و دوز و خیاطی بوده است. بنابراین در شاهنشاهی بزرگ هخامنشی با برابری و تساوی خقوق زنان با مردان سر و کار داریم.


باید خاطرنشان کرد که زنان در زمان بارداری و با بدنیا آوردن کودکی برای مدتی از کار معاف میشدند، اما از حداقل حقوق برای گذران زندگی برخوردار می گشتند و علاوه بر آن اضافه خقوقی بصورت مواد مصرفی ضروری زندگی دریافت می نمودند، همچنین در گل نوشته های تخت جمشید شاهد آن هستیم که در کارگاههای خیاطی، زنان بعنوان سرپرست و مدیر بودند و گاه مردان زیردست زنان قرار می گرفتند.


اما زنان خاندان شاهی از موقعیت دیگری برخوردار بودند، آنان می توانستند به املاک بزرگ سرکشی کنند و کارگاه های عظیم را با همه کارکنانش اداره و مدیریت می کردند و درآمدهای بسیار زیاد داشتند، اما باید خاطرنشان کرد که حسابرسی و دیوان سالاری هخامنشی حتی برای ملکه هم استثنا قائل نمی شد و محاسبه درآمد و مخارج از وی مطالبه می کرد.


در یکی از گل نوشته ها (لوح های گلی) رئیس تشریفات دربار داریوش بزرگ دستور تحویل 100 گوسفند را به ملکه صادر می کند تا درجشن بزرگ تخت جمشید که 2000 مهمان دعوت شده بودند، بکار روند.


دریکی از مهرهای بدست آمده از تخت جمشید زنی بلندپایه در صندلی تخت مانندی نشسته و پاهایش را روی چهارپایه ای گذارده و گل نیلوفری در دست دارد و تاجی برسرنهاده که چادری روی آن انداخته شده است و به تقلید از مجلس شاه ، ندیمه ای در برابر او ایستاده و عود سوزی در آن دیده می شود. این مهر یکی از زنان ثروتمند دربار هخامنشی است که نقش مهمی در مدیریت جامعه داشته است و دستورات خود را به این مهر منقوش می کرده است. 

ادامه مطلب...

نوشته شده در سه شنبه 90/1/9ساعت 10:40 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |

اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد.
مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت : «ماشین من خراب شده. آیا می توانم شب را اینجا بمانم؟ »
رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند.
شب هنگام وقتی مرد می خواست بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای که تا قبل از آن هرگز نشنیده بود .
صبح فردا از راهبان صومعه پرسید که صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی گفتند :« ما نمی توانیم این را به تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی»
مرد با نا امیدی از آنها تشکر کرد و آنجا را ترک کرد.
چند سال بعد ماشین همان مرد بازهم در مقابل همان صومعه خراب شد.
راهبان صومعه بازهم وی را به صومعه دعوت کردند ، از وی پذیرایی کردند و ماشینش را تعمیر کردند.
آن شب بازهم او آن صدای مبهوت کننده عجیب را که چند سال قبل شنیده بود ، شنید.
صبح فردا پرسید که آن صدا چیست اما راهبان بازهم گفتند: :« ما نمی توانیم این را به تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی»
این بار مرد گفت «بسیار خوب ، بسیار خوب ، من حاضرم حتی زندگی ام را برای دانستن فدا کنم.
اگر تنها راهی که من می توانم پاسخ این سوال را بدانم این است که راهب باشم ، من حاضرم . بگوئید چگونه می توانم راهب بشوم؟»
راهبان پاسخ دادند « تو باید به تمام نقاط کره زمین سفر کنی و به ما بگویی چه تعدادی برگ گیاه روی زمین وجود دارد و همینطور باید تعداد دقیق سنگ های روی زمین را به ما بگویی. وقتی توانستی پاسخ این دو سوال را بدهی تو یک راهب خواهی شد.»
مرد تصمیمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد.
مرد گفت :‌« من به تمام نقاط کرده زمین سفر کردم و عمر خودم را وقف کاری که از من خواسته بودید کردم .
تعداد برگ های گیاه دنیا 371,145,236,284,232 عدد است. و 231,281,219,999,129,382 سنگ روی زمین وجود دارد»
راهبان پاسخ دادند :« تبریک می گوییم . پاسخ های تو کاملا صحیح است . اکنون تو یک راهب هستی . ما اکنون می توانیم منبع آن صدا را به تو نشان بدهیم.»
رئیس راهب های صومعه مرد را به سمت یک در چوبی راهنمایی کرد و به مرد گفت : «صدا از پشت آن در بود»
مرد دستگیره در را چرخاند ولی در قفل بود . مرد گفت :« ممکن است کلید این در را به من بدهید؟»
راهب ها کلید را به او دادند و او در را باز کرد.
پشت در چوبی یک در سنگی بود . مرد درخواست کرد تا کلید در سنگی را هم به او بدهند.
راهب ها کلید را به او دادند و او در سنگی را هم باز کرد. پشت در سنگی هم دری از یاقوت سرخ قرار داشت.. او بازهم درخواست کلید کرد .
پشت آن در نیز در دیگری از جنس یاقوت کبود قرار داشت.
و همینطور پشت هر دری در دیگر از جنس زمرد سبز ، نقره ، یاقوت زرد و لعل بنفش قرار داشت.
در نهایت رئیس راهب ها گفت:« این کلید آخرین در است » .
مرد که از در های بی پایان خلاص شده بود قدری تسلی یافت. او قفل در را باز کرد.
دستگیره را چرخاند و در را باز کرد . وقتی پشت در را دید و متوجه شد که منبع صدا چه بوده است متحیر شد. چیزی که او دید واقعا شگفت انگیز و باور نکردنی بود.
.....اما من نمی توانم بگویم او چه چیزی پشت در دید ، چون شما راهب نیستید.
لطفا به من فحش ندید؛ خودمم دارم دنبال اون کسی که اینو نوشته می گردم تا حقشو کف دستش بگذارم:D


نوشته شده در دوشنبه 90/1/8ساعت 8:18 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |

http://kooche_bagh.loxblog.com/upload/kooche_bagh/image/_dandelion__by_tynaS.jpg

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با هر username که باشم، من را connect می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تا خودم نخواهم مرا D.C نمی کند .

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با یک delete هر چی را بخواهم پاک می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه friend برای من add می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه wallpaper که update می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با اینکه خیلی بدم من را log off نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همه چیز من را می داند ولی SEND TO ALL نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می گذارد هر جایی که می خواهم Invisibel بروم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه جزء friend هام می ماند و من را delete و ignore نمی کند.

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه اجازه، undo کردن را به من می دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه آن من را install کرده است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت به من پیغام the line busy نمی دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اراده کنم، ON می شود و من می توانم باهاش حرف بزنم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه دلش را می شکنم، اما او باز من را می بخشد و shout down ام نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه password اش را هیچ وقت یادم نمی رود، کافیه فقط به دلم سر بزنم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تلفنش همیشه آنتن می دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه شماره اش همیشه در شبکه موجود است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت پیغام no response to نمی دهد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هرگز گوشی اش را خاموش نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچ وقت ویروسی نمی شود و همیشه سالم است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه هیچوقت نیازی نیست براش BUZZ بدهم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه آهنگ حرف هاش همیشه من را آرام می کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه نامه هاش چند کلمه ای بیشتر نیست، تازه spam هم تو کارش نیست

خدا را دوست دارم ، بخاطر اینکه وسط حرف زدن نمی گوید، وقت ندارم، باید بروم یا دارم با کس دیگری حرف می زنم

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه من را برای خودم می خواهد، نه خودش

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه وقت دارد حرف هایم را بشنود

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه فقط وقت بی کاریش یاد من نمی افتد

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می توانم از یکی دیگر پیشش گله کنم، بگویم که ....

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه همیشه پیشم می ماند و من را تنها نمی گذارد، دوست داشتنش ابدی است

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه می توانم احساسم را راحت به آن بگویم، نه اصلا نیازی نیست بگویم، خودش میتواند نگفته، حرف ام را بخواند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه به من می گوید دوستم دارد و دوست داشتنش اش را مخفی نمی کند

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تنها کسی است که می توانی جلوش بدون اینکه خجل بشوی گریه کنی، و بگویی دلت براش تنگ شده

خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه ، می گذارد دوستش داشته باشم ، وقتی می دانم لیاقت آنرا ندارم

خدا را دوست دارم به خاطر اینکه از من می پذیرد که بگویم : خدا را دوست دارم ...

نوشته شده در یکشنبه 90/1/7ساعت 7:36 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |

<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

Design By : Pichak